همچنین تصور می شد که طالبان با آتشبس توافق نکرده و به اشاره آمریکا با دولت افغانستان نیز به مذاکره حاضر نخواهد شد، اما دیدیم که حلقهای قوی از داخل طالبان برخلاف موضع این گروه، در این خصوص با آمریکاییها توافق کردند .
روزی نیست که خبر کشته شدن چند هموطن در نقاط مختلف کشور در رسانه ها نشر نشود که تقریبا این کشتار مردم بیگناه تبدیل به یک عادت شده است که بدون شک دست رژیم آمریکا تا مرفق به خون این عزیزان آغشته است.
چرا که با هدایت و دخالت مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا هر روز شاهد قتل مردم مسلمان فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه هستیم به حدی که می توان گفت: پرونده سیاه این رژیم روی سفاکان تاریخ چون فرعونها، مغولها و هیتلرها .. را سفید کرده است.
در این راه نیز از هر حربه ای استفاده می کنند. که آنچه مربوط به کشور ما می شود، گفتگو با طالبانی است که در لباس اسلام بر علیه مسلمانان افغانستان و پاکستان می جنگند. کسانی که از مذاکره آمریکا با طالبان شادمان هستند، باید بدانند که طالبان ابزار آمریکا برای نابودی مسلمانان جهان به شمار می آیند که کشتار مردم بیگناه در پاکستان و سوریه تنها نمونه ای از جنایاتی است که پیش از در افغانستان مرتکب شدند.
بسیاری تصور میکردند که طالبان هیچگاه درباره ادامه حضور نظامیان خارجی در افغانستان با آمریکا مذاکره نخواهد کرد. همچنین تصور می شد که طالبان با آتشبس توافق نکرده و به اشاره آمریکا با دولت افغانستان نیز به مذاکره حاضر نخواهد شد، اما دیدیم که حلقهای قوی از داخل طالبان برخلاف موضع این گروه، در این خصوص با آمریکاییها توافق کردند.
چنانچه سخنگوی دفتر طالبان در قطر اعلام کرد که طالبان حاضرند در باره حضور نظامیان خارجی پس از سال 2014 با آمریکا مذاکره کند و همچنین گروه طالبان آمادگی دارد با دولت افغانستان نیز پای میز مذاکره بنشیند.
اکنون این سوال مطرح میشود که آیا این دیدگاه رهبری طالبان است؟ آیا تمامی جناحهای طالبان با این سخنان توافق دارند؟ اگر تایید شود که موضع دفتر طالبان در قطر، خلاف دیدگاه رهبری و جناحهای دیگر طالبان است، پس چرا طالبان به آن واکنش نشان نمیدهد؟
کدام مسلمان و مجاهد عاقل با آتشبس و حضور نظامیان خارجی در افغانستان توافق میکند در حالی که کشورش در اختیار اشغالگران است؟ آیا دفتری که به اشاره دیگران افتتاح و پرچم و تابلو آن به اشاره دیگران نصب و پایین آورده میشود، ارزش دفاع کردن دارد؟ چرا باید در مقابل دفتری که تمامی شرایط خطرناک دشمن را میپذیرد، سکوت کرد؟
آیا می توان نام طالبان را مجاهد نامید در حالی که در مقابل دشمنی که عقب نشینی کرده و چاره ای جز خروج از میدان جنگ ندارد، تسلیم صلح می شود؟ آیا واقعا این دست نشانده بودن طالبان را اثبات نمی کند؟ چرا که اگر این مجاهدین نماها اگر واقعا در گفتار خود صادق بودند، با مقداری تحمل دیگر، تمامی اهداف خود را به دست آورند. پس چرا بلافاصله با آغاز شکست دشمن، دور جدید گفتگوها مذاکرات را آغاز کردند؟ در قبال این تغییر موضع چه امتیازاتی از کاخ سفید دریافت کرده اند؟
اگر قرار بود صلح کنند چرا بعد از دوازده سال جنگ و خونریزی و کشتار مردم بیگناه؟ به راستی وقتی این مطالب را کنار یکدیگر می گذاری به راحتی دانسته می شود که برنامه صلح یک طرح از پیش تعیین شده با اهداف خاص آمریکایی است نه یک برنامه دلسوزانه برای اتمام مناقشه و جنگ افغانستان. در واقع مرکب همان مرکب است، فقط پالونش عوض شده. تا دیروز باید طالبان مجاهد و جنگجو و مخالف دولت می بودند تا آمریکا به خواسته هایش برسد، اکنون باید صلح جو و برادر راضی باشند تا اهداف آمریکا از این پس محقق شود.
اما در این میان بسیاری از آگاهان مسایل سیاسی معتقدند که آمریکاییها و دولت افغانستان باید این را بدانند که دوره معاملهگری به سر رسیده و از این راه نمیتوانند دستاوردی داشته باشند. زیرا تنها راه برون رفت از بحران فعلی افغانستان، خروج کامل نظامیان خارجی از کشور، آغاز مذاکرات بین الافغانی، دادن حق انتخاب به مردم افغانستان و ایجاد یک دولت اسلامی از طریق انتخابات عادلانه و شفاف است و لاغیر.