بعد از به بن بست رسیدن طرف های مذاکره کننده روی موضوع صلح افغانستان و پایان جنگ، و موضع گیریهای تند سیاسی یکدیگر، اکنون هر هردوطرف مذاکره کننده، که به گمان غالب «امریکا و طالبان» و یا «طالبان و دولت افغانستان» است، میخواهند دفتر طالبان را در کشور سومی که یکی از ممالک عربی خواهد بود، از سرگیری نمایند. اما پرسش اینست که چرا طرف های مذاکره کننده در «قطر» نتوانستند به این معما نقطۀ پایان گذارند؟
این پرسشهای است که ذهنی هر میهن دوست صادق را مصروف ساخته، چگونهگی مذاکره با طالبان، مشخص گردانیدن طرف مذاکره با طالبان که دولت افغانستان یا دولت امریکا است و به نتیجه نرسیدن مذاکرات با طالبان در دفتر قطر، این پرسش ها تا آنجا که دیده شده است، یکی از دغدغهها و مشغله های ذهنی طرف های مذاکرکننده نیز بوده است، زیرا طالبان در گزینش طرف مذاکره کنندۀ خود امریکا یا افغانستان به تردید و دوگانگی نظر مواجه است، البته این واقعات از درون این قضیه آنگونه که بازتاب رسانهای یافته است، استنباط میگردد و بی تردید واقعیت پنهانی در این معما نهفته است، که باید باکنکاش و موشگافی های زرنگانه مرزهای این واقعیت «زیرنیمکاسه» را دریافته و حقیقت آنرا با ماهیت بازی که در افغانستان از سوی کشورهای غربی و منطقه جریان دارد، مطابقت و دمسازی میتوان داد، تا چگونهگی و چیستی ناکامی گفتگوهای صلح در دفتر قطر آشکار گردد.
آنگونه که همه میدانند، پاکستان یکی از کشورهای است که در منطقه مدام برای براندازی و سرکوبی اقتصاد، فرهنگ و سیاستگذاریهای این مملکت با جدیت تمام و با بکارگیری، تمویل و تجهیز نیروهای مخرب افغانستان را به یک لجنزاری از سیاست های «غیرانسانی» مبدل ساخته اند، که امروزه گسترۀ این مصائب و دشواریها چهرۀ افغانستان و ملت افغانستان را نزد جهانیان مخدوش و شهروند این خاک «هراسافگن» معرفی شده است، البته این از پیامدهای زشت اجتماعی سیاستمداریهای غیر انسانی پاکستان که در گرو افسارهای اقتصادی مادی محکوم اند، پدید آمده است و دولت پاکستان با رویکرد سیاسی که در قبال افغانستان دارد، بنابر پالیسیها و سیاستگذاریهای قبلی خود در مورد افغانستان بنا یافته است، و دوباره بر فراخور همان سیاستگذاریهای با افغانستان تعامل خواهند کرد، و بی شک رویکردهای افغان ستیزانۀ که پاکستان دارد، تا زمانیکه یک دولت کارآگاه و زورمند در افغانستان ایجاد نشده و سیاست های پاکستان را در منطقه خنثی نکند، این برتری جوی ها و استعمار اقتصادی و سیاسی پاکستان بالای افغانستان ادامه داشته و صلح برای افغانستان پس از این یک رویا خواهد بود.
پر واضح است که امروزه طالبان و گروه های هراس افگن به مهره های محکم و وفولادین جامعه جهانی زیر لوا و رهبری امریکا و پاکستان قرار دارند، امریکا و پاکستان هرگونه که خواسته باشد، میتواند بالای طالبان نفوذ کنند، طوریکه در روز گشایش دفتر طالبان نماینده های فرستاده شده، نه از طرف طالبان بل از طرف پاکستان بوده است، ولی طالبان با آزادگی کاذب موجودیت این نماینده های پاکستانی را در قطر از نشانی یا «آدرس» خود معرفی نمودند.
حالا قرار صلح برای افغانستان در کشور سومی، خالی و عاری از دستاندازیهای دولت پاکستان نخواهد بود، اما شورای عالی صلح افغانستان با امید کامل ولی کاذب خواسته که فرآیند گفتگوهای صلح با طالبان را در کشور سومی از سرگیری نمایند، و خیلی مضحک می خورد، کشوریکه نتواند برای ملت و بقای دولتش سیاستمداری زیرکانه کند، پس تنها پناۀ که دارد همان امیدواری کاذب است، که امروز افغانستان را این امیدواریها و مصلحت های نابخردانه که به درد سلایق سیاسی حُکام ناتوان کشور میآید و با آن دمسازی میکند به این همه دشواریها کشانده، دولت و حُکام افغانستان به فراخوری رسالت سیاسی که دارند، با تلاش ها و عرق ریزیها خالصانه و میهن دوستی، در ابتدا دست های درازی که در این قضیه هستند، آن دست ها را با موضعگیریهای پاک و بی آلایش شان نه برای پولگیری و جیب پُری از امریکا و کشورهای منطقه؛ میتوانند این دستهای آلوده به مال و آرامش مردم افغانستان را کوتاه نمایند، و بعد بطور نظامند «سیستماتیک» به گفتگوهای صلح بپردازند، و در صورت عدم موفقیت طرف های گفتگو کننده؛ دولت نو و تازه ایجاد افغانستان، طالبان پاکستانی و هراسافگنانی امریکایی پرورش را برادر نخوانده، و برای سرکوبی و سرگمی آنان تا آخرین رمق حیات سیاسی شان بجنگند، آنجا است که درود و سلامتی خدا را با همکاری و عنایت ملت افغانستان با خود خواهند داشت. ولی تا آن روز نه صلحِ برای افغانستان پیشبین به نظر میخورد، و نه هم ممالک عربی توانایی تامین صلح افغانستان را دارد، و این امیدواریهای کاذب واضحاً خاستگاۀ آن ناتوانی و ضعف سیاسی دولتمردان سیاسی افغانستان است که این وضعیت را برای دست اندازیهای دیگران بیشتر مساعد خواهد کرد.