حزب اسلامی حکمتیار و طالبان پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال جاری مواضع سیاسی مشابهی داشتند؛ اما رویکرد متفاوت حزب حکمتیار نسبت به انتخابات در این اواخر میتواند آغازی برای سبقتگیری سیاسی از طالبان باشد.
طالبان انتظار داشتند که حزب حکمتیار مانند گذشته موضع همسو با مواضع این گروه در مورد مسایل سیاسی و مهمتر از همه انتخابات ریاست جمهوری اتخاذ کند و طالبان را در تحریم انتخابات و تصمیم به اخلال آن همراهی کند. اما این انتظار تحقق نیافت و حتی عکس آن بوقوع پیوست؛ بطوری که پس از ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری، گلبدین حکمتیار با برگزاری انتخابات ابراز مخالفت نکرد و بلکه از قطب الدین هلال اعلام حمایت نمود و از هوادارانش خواست تا به این نامزد رای دهند.
این تصمیم حزب حکمتیار شاید موجب جدایی راه طالبان از آنها شود حتی به نظر میرسد که اختلافهای آنان هر روز جدیتر و عمیقتر میشود؛ طوری که عمق و شدت این اختلافات به درگیریهای مسلحانه و رویارویی نظامی در ولایت وردک و ولایت بغلان انجامید.
این در حالی است که پیش از انتخابات نقاط نزدیککننده و انگیزههای انسجامبخش روشن و ریشهداری بین گروه طالبان و حزب حکمتیار در حدی زیاد بود که دوری و جدایی این 2 گروه محتمل نمینُمود.
مخالفت علیه حضور نظامیان خارجی در کشور و مقاومت مسلحانه در برابر دولت کرزی باعث شده بود که حزب حکمتیار و طالبان بصورت صادقانه همدل و همراه شوند و در یک جهت و یک جبهه قرار گیرند.
سودای سرنگونی دولت کابل و اعلام دشمنی با نظامیان خارجی و تلاش برای اخراج آنها از کشور نیز از جمله اهداف و آرزوهایی بود که هواداران ملاعمر و حکمتیار در پی تحقق آن بودند. (البته در اینجا منظور از طالبان، مخالفین افغانستانی حکومت هستند نه طالبان پاکستانی که از سوی عربستان سعودی برای گسترش افکار افراطی تمویل و حمایت می شوند)
به عبارتی دیگر این حزب و این گروه دشمن مشترک (نظامیان خارجی) برای خود تعریف کرده بودند و چشمانداز سیاسی یکسانی در برابر خویش قرار داده بوند (پیروزی بر دولت افغانستان).
طالبان و حزب حکمتیار نه تنها اهداف سیاسی مشابهی داشتند؛ بلکه در روش پیگیری این اهداف نیز از هم تفاوتی نداشتند بنابراین هر2 بدنبال استفاده از راه نظامی برای رسیدن به قدرت بودند.
درباره اشتراکات حزب حکمتیار و طالبان باید گفت که مخالفت با روند دموکراتیک، عدم موافقت با حضور خارجیها، بدبینی نسبت به میزان مشارکت و حضور برخی اقوام در ساختار سیاسی کنونی و انزوا و انفعال سیاسی از مهمترین موجبات و دلایلی است که این 2 جریان (حزب حکمتیار و طالبان) را به همکاری و همراهی با یکدیگر واداشته بود.
حزب حکمتیار و طالبان، هویت خود را باجنگ ساختهاند و با جنگ نیز بدنبال ادامه حیات سیاسی خودشان هستند. همچنین هر 2 از طریق جنگ مجبور به عقبنشینی و شکست شدهاند؛ یعنی در تحمل تجربه تلخِ شکست از راه نظامی نیز میتوانستند شریک درد و احساسِ هم باشند. هرچند که آنها (حزب حکمتیار و طالبان) شعار مخالفت علیه خارجیها را سرمیدادند؛ اما اساس اتکاء و امید هر دو را منابع بیرونی تشکیل میداد؛ یعنی در قطع امید از مردم و منابع داخلیِ افغانستان و چشمداشتن به منابع بیرونی نیز نظیر هم بودند.
کارنامه سیاه سیاسی و منفورشدن و مطرودشدن از جامعه افغانستان، نقطه دیگری بود که میتوانست حلقه وصل و وفاق طالبانِ و حزب حکمتیار باشد. همینطور دهها دلیل دیگر سبب شده بود که آنها در کنارهم بایستند و به کمک و همکاری صاف و صادقانه هدیگر اعتماد کنند.
با این حال به نظر میرسد که حزب حکمتیار به درک واقعبینانهتری از شرایط و وضعیت کشور دست یافته و زودتر از طالبان متوجه شده است که از راه ادامه جنگ و تشدید تحرکات نظامی به اهداف سیاسی نمیتوان دست یافت.
اعلام حمایت این حزب از انتخابات - به عنوان مکانیسمی انتقال آرام و مسالمتآمیز قدرت- نشان داد که حل مسله کشور را از راه افزایش خشونت ممکن و میسر نیست.
انعطاف این حزب در برابر اراده و خواست مردم (تعیین سرنوشت سیاسی از طریق شرکت در انتخابات) نمایانگر آن است که دیگر نمیخواهد بیش از این به موضع تقابلی خود در برابر مردم ادامه دهد؛ یعنی تعیینکنندگی و تاثیرگذاری مردم در حوزه سیاست افغانستان را تاحدی باور کرده است.
با این حال هارون زرغون سخنگوی حزب اسلامی گلبدین حکمتیار گفته است که اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود این حزب مانع برگزاری آن نخواهد شد و هواداران آن میتوانند به هر کسی که خواسته باشند، رای دهند. اینها همه یک چرخش چند وجهی و تحول تازهای را در دیدگاه و کنش سیاسی حزب اسلامی نشان میدهد.
احترام به آرا و اراده مردم و عدم اخلال روند مورد علاقه ملت، سبب خواهد شد که متقابلا نگرش و موضعگیری مردم نسبت به این حزب بطور محسوس و معناداری تغییر کند.
از آن جا که طالبان و حزب حکمتیار توانایی تغییر شرایط و وضعیت شکلگرفته طی سالهای گذشته را به نفع نیات سیاسی خود ندارند، تصمیم این حزب به هماهنگی و همسویی با واقعیتهای جاری و جدید که انتخابات یکی از جلوههای جدی آن است، میتواند این حزب را به سبقتگیری سیاسی از طالبان یاری رساند.
اکنون شرایط جدید کشور به سمتی سوق داده شده که پذیرش و پشتیبانی هر جریان سیاسی از قواعد بازی مردمسالارانه میتواند محبوبیت مردمی را نصیب آن جریان کند. بنابراین به نظر میرسد که حزب حکمتیار با درک این مهم میخواهد با استفاده از قواعد قدرتیابی امروز افغانستان اهداف سیاسی خود را تعقیب کند و با نیات و نیازهای مردم همراه و همسو شود تا مانند گذشته دیگر محکوم به انفعال و انزوای سیاسی نباشد و انزجار اجتماعی را علیه خود بر نیانگیزد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که چنانچه حزب حکمتیار در آینده به راهی رود که اکنون در پیش گرفته و روشی را ادامه دهد که حمایت مردمی را به دنبال داشته باشد، بدون شک راه خود را به سمت تقویت نقش و نفوذ اجتماعیاش در کشور خواهد گشود و سرانجام سیاسی متفاوتتر از طالبان را تجربه خواهد کرد و به موقعیت سیاسی بهتری نسبت به طالبان دست خواهد یافت.