مردم افغانستان شاهد تجاوزها، دخالت های نامشروع و جنگ های نیابتی زیادی بوده اند که از خارج بر مردم این کشور تحمیل شده و زندگی، امنیت و آسایش این مردم را برباد داده است. جنگ های فعلی هم ریشه های خارجی دارد و مخالفان و هراس افگنان از کشورهای خارجی تمویل می شوند و در کشورهای خارج آموزش می بینند و از خارج برای شان اسلحه و امکانات می رسند. در جریان دقیق ترین اطلاعات قرار می گیرند و دقیق ترین تاکتیک های نظامی و استخباراتی را یاد می گیرند و به مرحله اجرا می گذارند. وقتی جنگ تحمیل شده از سوی کشورهای خارجی باشد، راه حل آن هم، با توجه به نوع و وسعت جنگ، باید منطقه ای و یا بین المللی باشد. این که در شش سال گذشته تلاش های صلح طلبانه، کمترین دستاوردی برای افغانستان نداشت، یکی ازعمده ترین دلایل آن این بود که ما به شاخه های ناامنی توجه کردیم و به عناصر بی اراده و غیر مؤثر گروه های هراس افگن امتیاز دادیم و نامشان را از لیست سیاه سازمان ملل حذف کردیم، برادر خطاب کردیم و به آنها پاداش های بی حساب و کتاب دادیم.
ناامنی های روز افزون و مخالفت آشکار طالبان با پروسه صلح از یک طرف و گسترش دامنه فقر و بیکاری از سوی دیگر مردم افغانستان را در وضعیت ناگوار و دشواری قرار داده است. ضعف و فساد در دستگاههای حکومتی و خیانت های بزرگی که از سوی برخی مقامات عالی رتبه دولتی صورت می گیرد، ولی به آسانی نادیده گرفته می شود و ملیاردها دالر بودجه عادی وانکشافی که در حلقه های فساد و بی کفایتی وزرای کابینه از بین می رود؛ بر بی اعتمادی ملی افزوده است.
شهروندان کشور طی یک سال گذشته سختی های زیادی را تحمل کرده اند، کسب و کار شان را از دست داده اند، کارخانه ها و گارگاههای شان تعطیل و تجارت شان به رکود مواجه شده و خانواده های شان به لحاظ اقتصادی در تنگنای فقر و گرسنگی قرار گرفته اند. این مشکل تاهنوز هم حل نگردیده است.
رییس جمهور قطعا به این درک رسیده است که صلح در افغانستان بدون همکاری کشورهای منطقه و جهان نا ممکن می باشد. به همین خاطر رابطه با کشورهایی چون عربستان، قطر، چین، پاکستان، هند و ایران را در آغاز حکومت خود در اولویت قرار داد. تکیه بر کشورهای منطقه سبب شد که با تلاش و همکاری برخی از کشورهای منطقه از جمله چین و پاکستان نخستین دور مذاکرات صلح با هیأت طالبان در اسلام آباد برگزار گردید. این مذاکره صرف نظر از نتایج آن، گامی به پیش محسوب می شود. طالبان و شبکه حقانی تاهنوز حکومت افغانستان را به رسمیت نمی شناختند و هر نوع مذاکره با حکومت افغانستان را مردود می شمردند. حال همین که این گروه به صورت مستقیم و رودر رو با حکومت افغانستان وارد مذاکره شدند، نشان می دهد که کشورهای ذینفوذ بر این گروه ها فشار وارد کرده اند تا با حکومت افغانستان بر سر میز مذاکره نشسته و فاز گفتگوهای سیاسی را برای رسیدن به یک توافق سیاسی باز کنند. این مذاکره نشان داد که سرچشمه جنگ و صلح افغانستان را باید در خارج از مرزهای این کشور جست، تلاش های داخلی در این زمینه کارساز نیست. ولی با توجه به اختلافاتی که در عرصه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی میان کشورهای منطقه وجود دارد، بازی کردن نقش مثبت در سیاست های پیچیده و پر از تعارض منطقه ای نیز کار دشواری خواهد بود. رییس جمهور باید درعین حال متوجه این باریکی ها و حساسیت های منطقه ای نیز باشد.
از اینرو تکیه کردن روی سازمان های منطقوی و تعقیب سیاست های امنیتی در چارچوب راهبردهای این سازمان ها می تواند از یک طرف حساسیت کشورها را کاهش دهد و از سوی دیگر آنها را در طرح کلان امنیت منطقه ای و از جمله افغانستان ترغیب و تشویق نماید.
در حاشیه کنفرانس قلب آسیا حکومت افغانستان مذاکرات دوجانبه با پاکستان، سه جانبه با پاکستان و آمریکا و چهار جانبه با حضور مقامات ایالات متحده آمریکا و چین داشته است. تحولات ماههای اخیر نیز نشان می دهد که سیاست آمریکا و چین در باره افغانستان بسیار نزدیک است و آمریکا از نقش چین در پروسه صلح افغانستان ستایش کرد و از آن کشور خواست تا به روند صلح و امنیت افغانستان کمک کند. چین در سال 2001 به ائتلاف بین المللی مبارزه با تروریسم پیوست و از مبارزه مشترک جهانی علیه تروریسم بین المللی حمایت کرد. چین مانند بسیاری از کشورهای دیگر در بازسازی افغانستان سهم گرفت و کمک های قابل توجهی را در عرصه های زراعت، معارف، تأسیس و بازسازی زیربناها در افغانستان به مصرف رساند؛ اما این کشور سیاست های خود را در افغانستان بسیار محتاطانه و آرام دنبال کرد و تلاش نکرد تا حضورش را در افغانستان پر رنگتر نشان دهد.
پس از برنامه خروج نیروهای خارجی از افغانستان، چین سعی کرد تا در عرصه های اقتصادی نقش فعال تری در افغانستان ایفا نماید. تمایل شرکت های چینی به پروژه های بزرگ اقتصادی به خوبی تغییر رویکرد سیاسی و اقتصادی چین در قبال افغانستان را به نمایش می گذارد. از طرف دیگر افغانستان نیز با خروج نیروهای بین المللی به این درک رسیده که اولا، خروج نیروهای بین المللی تنها به کاهش حضور نیروهای نظامی آنها در افغانستان نمی انجامد؛ بلکه کاهش کمک های اقتصادی وسیاسی شان را نیز به دنبال خواهد داشت، پس در وضعیتی که افغانستان به شدت به این حضور و کمک ها ضرورت دارد، کاهش آنها ممکن است این کشور را با دشواری های امنیتی و اقتصادی ناگهانی روبرو سازد. از اینرو مقامات کشور تصمیم گرفت، تا خلأ ناشی از خروج نیروهای خارجی را از طریق تقویت و گسترش مناسبات امنیتی و اقتصادی با کشورهای منطقه، جبران کند. در سال های اخیر به دلیل نیازمندی های دوجانبه افغانستان و چین و تغییرات پیچیده در روابط بین المللی و منطقه ای، دگرگونی های اساسی در سیاست های دو کشور در قبال یکدیگر پدید آمد. بر اساس همین دگرگونی حضور و نقش چین در مسایل افغانستان پر رنگ تر گردید. چین هم اکنون بسیار فراتر از نقش یک کمک کننده مالی را بازی می کند. این کشور می خواهد با افغانستان روابط استراتژیک داشته باشد و به عنوان شریک استراتژیک افغانستان، منافع سیاسی و امنیتی خود را در این کشور جستجو نماید.
چین با توانایی ها و ظرفیت هایی که از آن برخوردار است، می خواهد به ذخایر زیر زمینی افغانستان دسترسی داشته باشد و از جغرافیای افغانستان به عنوان مسیر مناسب تجارتی و انتقال کالا به کشورهای آسیای میانه و برعکس بهره ببرد. چین می خواهد افغانستان دارای امنیت و ثبات سیاسی باشد و می خواهد منبع تروریسم در دو طرف مرزهای افغانستان و پاکستان از بین برده شود. چین درک کرده است تروریسمی که در خاک پاکستان آموزش می بینند، از یک سو امنیت چین را با خطر مواجه می سازد و از سوی دیگر به منافع اقتصادی چین در سطح منطقه آسیب می رساند، از اینرو این کشور با روابط نزدیکی که با پاکستان دارد و نقشی که پاکستان در را ستای گسترش و یا کنترل افراط گرایی بازی می کند، از آن کشور خواهد خواست تا در تأمین امنیت منطقه و از جمله افغانستان همکاری صادقانه داشته باشد و اراده جدی خود را در برابر هراس افگنی به نمایش بگذارد. دور قبلی گفتگو های صلح هم با تلاش چین و همکاری پاکستان آغاز شد و اگر در آینده آمریکا و چین بخواهند می توانند پاکستان را راضی کنند تا صادقانه تر و عملی تر در راستای صلح و حاضر کردن مخالفان مسلح دولت برای مذاکره گام بردارد.
افغانستان نیز به خوبی از قدرت و توانایی چین در منطقه آگاه می باشد. افغانستان می داند که منافع چین در امنیت، ثبات پایدار و رفاه و ترقی افغانستان قابل تحقق می باشد و به این خاطر می خواهد از توانایی های سیاسی و اقتصادی چین برای پیشرفت و بهبود وضعیت اقتصادی و امنیتی کشور بهره ببرد و از نفوذ چین بر کشورهای منطقه به نفع صلح و امنیت افغانستان استفاده کند و حضور اقتصادی چین در افغانستان می تواند بخش بزرگی از نیازمندی های مالی افغانستان را نیز برطرف سازد.